هر چند هر تصویر یا ایده فردی با درجاتی از عدم قطعیت شروع می شود ، اما یک چیز ثابت است : یک ترکیب بندی که فضا و اجزا یک صحنه ، به طور مساوی از وسط تقسیم بندی شده باشند ، به ندرت موفق خواهد بود.
با تقسیم کادر به دو بخش مساوی مثلا با خط افق – شما ترکیب بندی خود را با خطر گنگی و در نتیجه تردید رو برو می کنید .
وقتی با اشیا و سوژه، به گونه ای برابر رفتار کنیم ، اغلب – هر چند نه همیشه – همدیگر را خنثی می کنند . مثلا در دنیای ورزش ، بازی ها اغلب به تصاویر ختم نمی شوند ؛ همیشه گیم اضافه یا زمان اضافه وجود دارد و باخت ناگهانی است که برنده را مشخص می کند . در صحنه ی سیاست نیز ، همان طور که مردم آمریکا اخیرا شاهد بودند ، رقابت های انتخابات ریاست جمهوری نمی تواند مساوی تمام شود . همین طور در ترکیب بندی عکاسی نیز چشم انتظار دارد که یک " برنده " ی آشکار را ببیند – یک جز در کادر که به وضوح اهمیت بیشتری از دیگر اجزا داشته باشد.
عکاس با تفکیک اجزای کادر با هر کدام از ترکیبات یک سوم ها ، موفق به انجام این کار خواهد شد.
انتخاب های ما ، به اندازه ی تعداد عکاسان فراوان است برای تشخیص مهمترین جز در ترکیب بندی ، از خودتان چند سوال بپرسید. این تصویر قرار است راجع به چه چیزی باشد؟ چه اجزایی باید در عکس باشد وکدام نباشد ؟ آ یا قرار است تاکید بر بالا تر یا پایین تر از خط افق باشد ؟ آیا باید سوژه اصلی در یک سوم راست باشد یا یک سوم چپ؟ یا نهایتا چگونه باید آن را مرتب کنم؟